تو از خشونت چنگال یک عقابی که
هنوز منتظرم سایه ای بخوابی که
به تار و پود تنم باز لرزه می افتد
شبیه حادثه با حجم اضطرابی که
تو از جلوی دو چشمم چه زود می گذری خراش داده
مرا خط آن شهابی که گلوی فکر مرا هر دقیقه می گیرد
نگاه وسوسه انگیز و بی حجابی که
غبار می شکنی شکل نور، شیواتر دریغ … پای خیالم کمی بتابی