مصاحبه با مس میکلسن MADS MIKKELSEN
مصاحبه با مس میکلسن MADS MIKKELSEN: مس میکلسن می گوید: “اینجوری تعریفش کردیم”
پاتریک هایدمان مصاحبه گر:
آقای میکلسن، چقدر پیش میاد که متوجه بشید یه اجرای فوقالعاده به عنوان بازیگر داشتید؟
مس میکلسن MADS MIKKELSEN می گوید: خودآگاهی ما بازیگرا از این نظر خیلی کمه! خیلی وقتا بوده که فکر کردم “اون یه چیزی بود…” ولی هیچکس فکر نکرد اون چیزی بوده. (میخنده) و بعد وقتای دیگهای بوده که گفتم “نمیدونم در مورد اون چی بگم.” و همه عاشقش شدن! پس این کار آسونی نیست. مثلاً، رقصیدن توی صحنه Another Round رو یادتون میاد؟ من کاملاً مخالف این بودم.
چطور؟ ناراحت بودید؟
مس میکلسن MADS MIKKELSEN می گوید: در واقع، یه زمانی ژیمناست بودم، پس به کارم اومد! خیلی خوب بودم. لارس رانته، که تو صحنه رقص Another Round هم بود، ما هر دو ژیمناستیک کار میکردیم، پس تونستیم واقعاً بدویم و کارهای دیوونهکننده انجام بدیم! ولی من روز به روز با توماس وینتربرگ، کارگردان فیلم، دعوا میکردم: “چرا داریم این کارو میکنیم؟ این دیوونگیه. نمیتونیم اینو توی یه فیلم واقعگرا داشته باشیم.” و اون فقط میگفت، “مرد، ۱۵۰ بار سعی کردم بهت توضیح بدم، میتونی ساکت بشی؟”
“اگه داریم تو مسیر اشتباه میریم، اصرار میکنم: باید اینطوری بریم، چون اگه نه، فقط داریم مردم رو راضی میکنیم، و ما میخوایم شخصیت رو راضی کنیم.”
و اون صحنه یکی از محبوبترین صحنههای کل فیلم شد.
بله، حق با اون بود! ولی مغز منطقی من نمیتونست بفهمه چطور میتونیم اینو توی یه فیلم واقعگرا جا بدیم… و حالا، وقتی مغز منطقی من دیگه نیست، میدونم که دیوونگی بود که گفتم نمیخوام این کارو بکنم. پس بعضی وقتا اینجوریه، بعدش راحتتر میفهمی.و دربارهی برعکسش چی؟ میفهمید اگه چیزی توی یه صحنه درست نباشه؟
خب، فکر میکنم، مثل همیشه، ضعف من قوت منه! پس نقطه ضعف شما نقطه قوت شماست! من خیلی لجبازم، پس اگه باور داشته باشم که داریم تو مسیر اشتباه میریم، اصرار میکنم: باید اینطوری بریم، چون اگه نه، فقط داریم مردم رو راضی میکنیم، و ما میخوایم شخصیت رو راضی کنیم. و اغلب حق با منه — البته بعضی وقتا اشتباه میکنم.
چطور تعادلی بین گوش دادن به حستون و اعتماد به کارگردانتون برقرار میکنید؟
مس میکلسن MADS MIKKELSEN می گوید: این یه تعادله: خفهاش میکنی، یا یه کم رهاش میکنی؟ فکر میکنم تعهد باید تا آخر بره، ولی نه تا جایی که کور بشید. این یه تعادل ظریفه، و بعضی وقتا کسی باید بیاد شونهتون رو بکشه، ولی باور دارم تعهد باید اینطوری باشه؛ به نفع پروژه — نه به نفع حرفهتون، که فکر میکنم تعهدتون نباید وجود داشته باشه.
این دقیقاً مشکلیه که شخصیت من تو فیلم The Promised Land داشت، که یه فیلم دورهایه. داستان تو قرن ۱۸ رخ میده، وقتی که شاه فردریک پنجم سعی میکنه یه منطقه غیرقابل سکونت تو دانمارک رو کشت کنه و مستعمره کنه. شخصیت من یه سربازه که از شاه دستور میگیره، فقط هدف رو تو ذهنش داره، پس همه چیز دیگه فقط قدمهای کوچکی هستن که تو زندگیش مهم نیستن. ولی فکر میکنم اگه اون قدمهای کوچک رو مهمترین چیزهای زندگیتون بکنید، در نهایت به اون هدف میرسید. این نظر منه.
آیا تا حالا مجبور شدید تصمیمات سخت مشابهی تو حرفهتون به عنوان بازیگر بگیرید؟ مثلاً، باید سخت باشه که خانوادهتون رو خونه بذارید و برای روزها یا هفتهها برید سر صحنه…
مس میکلسن MADS MIKKELSEN می گوید: قطعاً! ولی بعضی وقتا میتونم خانوادهم رو هم با خودم بیارم، این کار رو جالبتر و سرگرمکنندهتر میکنه. با همسرم صحبت میکنم و اگه اون خوشش بیاد و من خوشم بیاد، یه شانس داریم که یه کاری بکنیم. البته، وقتایی هم هست که صبح از در بیرون میرم و ترجیح میدم خونه با بچههام بمونم. ولی باید غذا بخورید! چیز خوب اینه که برخلاف شخصیت من تو The Promised Land، گرسنه نمیمونم!
“میفهمم که باید احساسات خاصی رو به زندگیمون پیوند بدیم… ولی باید به زمانی که داریم باهاش کار میکنیم احترام بذاریم، و باید وفادار باشیم.”
کار کردن تو یه فیلم تاریخی براتون چطوره؟ تا چه حد خودتون تحقیق میکنید یا فقط به فیلمنامه اعتماد میکنید؟
مس میکلسن MADS MIKKELSEN می گوید: خب، خیلی از چیزها از قبل مشخصه، ولی من دیوونه تاریخم، پس مثلاً، من به نیکولای آرسل، کارگردان، گفتم که با این که نیاز داشتیم این صحنه با بوسه رو داشته باشیم تا چیزی داشته باشیم که باهاش تو سال ۲۰۲۳ ارتباط برقرار کنیم… تا ۱۸۸۰ها کسی واقعاً همدیگه رو نمیبوسید.
این یه چیز نبود. این یه چیز رمانتیک بود که بعدها با شعر و رمانها اومد. میفهمم که باید احساسات خاصی رو به زندگیمون پیوند بدیم، پس با اون سازش کردم. ولی همچنین گفتم که اگه به این کار ادامه بدیم، در نهایت یه فیلم ۲۰۲۳ خواهیم داشت. باید به زمانی که داریم باهاش کار میکنیم احترام بذاریم، و باید به یه درجهای وفادار باشیم.
این همچنین یه فصل مهم تو تاریخ دانمارک بود، نه؟
مس میکلسن MADS MIKKELSEN می گوید: این یه فصل عظیمه — ولی ناگفته مونده. نیکولای و من همچنین تو A Royal Affair، یه فیلم دیگه تاریخی دانمارکی، همکاری کردیم، و وقایع اون فیلم رو بیشتر مردم میدونن. این یکی واقعاً مثل اینه که، “چی؟ واقعاً این اتفاق افتاده؟” دلایل زیادی برای این هست، فکر میکنم باید یه نوع شرمی تو نحوه رفتار با همدیگه در اون زمان بوده باشه، پس افرادی که تاریخ مینوشتن خواستن اون فصل رو نادیده بگیرن.
این روزا به نظر میرسه صحنه فیلمسازی دانمارک یه جامعه خیلی نزدیکه؛ خیلی از بازیگران، کارگردانان و فیلمنامهنویسان همونهایی هستن که اغلب با هم کار میکنن. نسل جدیدی هم داره میاد؟
مس میکلسن MADS MIKKELSEN می گوید: قطعاً، قطعاً. من واقعاً درگیر اون نیستم، اونا جامعه خودشون رو دارن — و میخوان ما رو بیرون بندازن! میخوان روش خودشون رو بسازن، و باید همینطور باشه. باید روش خودشون باشه، باید خودشون رو پیدا کنن. و بعد از چند سال، شاید تلفن رو بردارن و بگن، “آه، اون بد نبود، بزار زنگ بزنیم بهش.” (میخنده) ما هم همین کار رو کردیم. ما این گروه و اون گروه رو داشتیم، و از همدیگه متنفر بودن. این آشغاله، این خوبه. اینجوری تعریفش کردیم. و بعد که بزرگ شدیم، مثل این بودیم، “اوه، اونقدرا هم بد نبود.” پس اینجوریه: خودت رو تعریف کن، و بعد که این کار رو کردی، میتونی رشد کنی.