سریال Silo تا امروز توجه برخی از تماشاگرهای علاقهمند به داستانهای علمی-تخیلی را به خود جلب کرده است.
سریال سیلو با نقشآفرینی ربکا فرگوسن تبدیل به شناختهشدهترین اثر فعلی شبکه آنلاین اپل تیوی پلاس شده است؛ یک درام علمی-تخیلی دیستوپیایی که جامعهای گیرافتاده در یک سیلو را به تصویر میکشد. سریال Silo با اقتباس از یک مجموعه کتاب به قلم هیو هوی تولید میشود که در سال ۲۰۱۱ میلادی با داستان کوتاه Wool کلید خورد.
اگر هنوز سریال Silo را ندیدهاید، کافی است بدانید که در آن همهی انسانها داخل یک محیط عظیم استوانهای زندگی میکنند؛ یک سیلو که ۱۰ها طبقه دارد. ساکنین باید پیرو قوانین پرشماری باشند.
مردم نمیدانند چرا در سیلو زندگی میکنند. متوجه نمیشوند که چرا بیرون امن نیست. هیچ خبری هم ندارند که دنیای بیرون چه زمانی امن میشود. فقط پذیرفتهاند «آن روز [که دیگر امکان خروج امن از سیلو وجود دارد]، امروز نیست».
این وسط همه اطلاع دارند که تقریبا ۱۴۰ سال پیش عدهای میخواستند انقلاب کنند تا ساختار حکومتی و سبک زندگی در سیلو را تغییر دهند. سازمان قضایی سیلو میگوید طی این ماجرا، همهی اطلاعات دربارهی دوران قبل از بین رفت. ولی تلاشهای معترضان هم شکست خورد. حالا همه به اجبار باید مطابق قوانینی زندگی کنند که در «پیمان» یا «معاهده» (The Pact) نوشته شده است.
(این مقاله داستان بخشهایی از داستان سریال Silo تا پایان قسمت ۸ فصل ۱ را اسپویل میکند)
Silo از جهات مختلف یادآور حسوحال و موضوعات بسیاری از فیلمها و سریالهای علمی-تخیلی مشابه است. حتی تیتراژ اثر هم خالی از نکات جالب برای موشکافی نیست؛ مخصوصا چون در جایی از این تیتراژ میبینیم که مارپیچهای DNA روی راهپلههای بلند سیلو میافتند. عدهای میگویند همین تصویرسازی نشان میدهد که سیلو یا سیلوها، کپسولهایی هستنند که از آخرین بازماندگان نوع بشر محافظت میکنند.
در آن سو خیلیها عقیده دارند که ساخت سیلو، یک پروژهی بزرگ متمرکز روی مهندسی ژنتیک بوده است. این تئوری با صدور مجوز بارداری برای بعضی از زوجها هم جور درمیآید. تازه یکی از اصلیترین دلایل شخصیت آلیسون برای ترک سیلو این بود که او باور داشت کنترلکنندگان حقیقی سیلو اصلا به وی اجازهی مادر شدن را نمیدهند. چرا که در حال کنترل دقیق تولدها هستند. با این اوصاف پربیراه نیست که فرض کنیم نمایش DNA در تیتراژ سریال Silo به فرایندهای غربال ژنتیکی و پروژهی اهلیسازی جمعیت ربط دارد.
۱- چرا هیچ کس نباید به ذرهبین قوی دسترسی داشته باشد؟
از جزئيات کوچک شروع میکنیم. یکی از مهمترین سرنخهایی که سریال تاکنون به ما داده، چیزی نیست جز اینکه سازمان قضایی بهشدت از هر نوع ذرهبین قدرتمند میترسد. نهتنها ما در فلشبک دیدیم که دستگاه میکروسکوپمانند ساختهشده توسط مادر جولیت به شکل وحشیانه توسط سازمان Judicial نابود شد، بلکه در اپیزود پنجم مارتا به جولیت گفت: «یکی از اسرار بزرگ The Pact این است که بزرگنمایی بیشتر از حد مشخصشده را ممنوع میکند». مگر در قسمت ۱ سریال ندیدیم که آلیسون دقیقا به کمک ذرهبین، عبارت روی هارد را خواند و به فایلها دسترسی پیدا کرد؟
خیلیها بر این اساس احتمال میدهند در گوشه به گوشهی سیلو اطلاعات زیادی در رابطه با گذشته و دلایل ساخت آن ثبت شده باشد؛ در قالب نوشتههایی با فونت بسیار کوچک. حتی این تئوری مطرح است که شاید اگر آدمها با ابزار بزرگنماییکننده به هر تصویر از بیرون و مثلا ستارههای آسمان شب نگاه کنند، به اطلاعات خاصی پی ببرند یا بفهمند تصاویر اصلا واقعی نیستند.
۲- طبقهبندیها برنامهریزیشده هستند
شاید آدمها بهصورت رندوم در طبقات مختلف سیلو پخش نشده باشند. یک تئوری وجود دارد که میگوید آدمهایی ساکن طبقات پایینی هستند که اجدادشان بیشتر در انقلاب شکستخوردهی سیلو نقش داشتند.
طی گفتوگوی شرلی و مارتا، یک نقل قول از شخصیت ناکس را شنیدیم که باتوجهبه آن ظاهرا عدهای از ساکنین طبقات آخر انتظار دارند که بهخاطر انقلاب مورد مجازات قرار بگیرند. امکان دارد ساختار طبقاتی سیلو مبتنی بر این باشد که اجداد کدام افراد جزو انقلابیها بودند و اجداد کدام افراد تا آخر پای سیلو ایستادند. جالب اینجا است که ما اسم شرلی را روی یکی از پروندههایی میبینیم که جولیت در محفظهی پنهان اتاق رابرت سیمز پیدا میکند. آیا پاییننشینها اطمینان دارند که درهرصورت مدام از سوی سازمان قضایی مورد حمله و مجازات قرار میگیرند و در نتیجه مشغول کار روی انقلاب بعدی هستند؟
۳- سازمان Judicial هم خدمتکار است
برخی از دیالوگهای سریال Silo به شکل شیرینی حاوی جزئیاتی هستند که سوالات بیشتری را به وجود میآورند. مثلا شنیدیم که رابرت سیمز به گلوریا گفت: «ما باید ببریم».
اول میپرسیم «ما» دقیقا به اعضای چه گروهی اشاره دارد؟ اهالی سایلو، بالانشینها یا سازمان قضایی؟ شاید هم یک تیم اختصاصی و قدرتمند که کمتر کسی اسم دقیق آن را میداند و سیمز یکی از معدود اعضای ارشد آن است.
ولی مهمترین نکتهی این جملهی کوتاه، نوع بیان سیمز است که به ضرورت پیروزی اشاره دارد. وی که حالا میدانیم مثل خیلیهای دیگر باید در اصل در خدمت برنارد باشد، بهگونهای حرف میزند که انگار همهی محافظان ویژهی سیلو هم در اصل باید به یک سیستم بسیار بزرگتر جواب پس بدهند.
۴- احتمال به پا خاستن مردم سیلو
کمکم میتوانیم باتوجهبه نشانههای مختلفی که در طول سریال به چشم میآیند، راجع به پایانبندی فصل اول گمانهزنی کنیم. ما تاکنون ریاکشنهای منفی برخی از مردم سیلو از طیفهای مختلف به خشونت و جنایتهای سازمان قضایی را دیدهایم. همچنین دیدیم که شخصیتها دارند به رازهای مهمی مثل دوربینهای پشت آینه پی میبرند؛ رازهایی که فاش شدن آنها میتواند نظر خیلیها راجع به سازمان Judicial را تغییر دهد. حتی شنیدیم که زن پل بیلینگز به او گفت عدهای باور دارند کارهای جولیت، شرایط را برای انقلاب جدید مهیا میکند.
در همین حین سریال روی ترس شخصیت لوکاس مانور میدهد؛ همینطور روی اینکه ترسو بودن او، خودش را هم از درون میخورد. کنجکاوی لوکاس دربارهی این جهان، توسط ترس تا حد زیادی خفه شده است. وقتی این نوع از زمینهچینی در داستان وجود دارد، معمولا نویسنده بهدنبال آماده کردن یک شخصیت برای لحظهی انفجار است؛ لحظهای که او بتواند قوس شخصیتی خود را در آن کامل کند و مثلا دست از ترس بردارد.
این وسط بهلطف تریلر میدانیم که جستوجوهای سازمان قضایی برای پیدا کردن جولیت ادامه دارد و وی ظاهرا بالاخره به فایلهای داخل هارد دسترسی پیدا میکند. در این وضعیت منطقی به نظر میرسد که تعداد بیشتری از مردم از همهچیز خبردار شوند و در آخر فصل یا شاهد شروع جدی انقلاب علیه سازمان قضایی باشیم یا حداقل در آستانهی آغاز آن قرار بگیریم.
۵- زمان یک دایره تخت است
مهمترین نکته در تمدید سریال Silo برای فصل دوم، تایید بزرگی داستان است. این قصه انقدر گسترده به نظر میرسد که شاید نتواند تا آخر فقط به دعواهای داخل سیلو محدود شود. در نتیجه انتظار میرود که طی فصل دوم شاهد پرداخت جدیتر به دنیای بیرون باشیم. ولی واقعا بیرون از سیلو چه خبر است؟
یک تئوری سیاه وجود دارد که میگوید سریال دربارهی تکرار اشتباهات و جنایات آدمهای مختلف توسط نسلهای گوناگون است. ما وقوع اتفاقات داستانی شبیه به هم در جهان سریال Silo را در قالب شباهت بعضی از فلشبکها به رخدادهای فعلی مشاهده کردهایم.
تئوری بدبینانه میگوید ۱۴۰ سال پیش، انقلابیها شکست نخوردند. بلکه پیروز شدند. در حقیقت این تئوری توضیح میدهد که انقلابیها اشخاصی بودند که میخواستند جلوی بیرون رفتن سایر افراد را بگیرند. پس پیروز شدند و اطلاعات قبلی دربارهی جهان را پاک کردند تا خیال بیرون رفتن اصلا به سر نسلهای بعدی نزند.
این فرضیه توضیح میدهد که آنها قوانین جدید به همراه تاریخ جایگزین را نوشتند و کاری کردند که مدتها همه گرفتار زندگی در سیلو باشند. ماجرا در صورتی سیاهتر میشود که در بلندمدت، جولیت و همراهان او هم در انقلاب خودشان پیروز شوند، اما تصمیم بگیرند یکسری رازها دربارهی جهان بیرون را پنهان کنند؛ تا خیال بر هم زدن نظم جدید، به سر کسی نزند.
۶- لباس محافظ، آدمها را میکشد
قبل از اینکه جلوتر برویم، باید تاکید کنم که این مقاله بدون خواندن داستانهای منبع اقتباس سریال Silo نوشته شده است. پس اینجا واقعا با تئوریپردازی مواجه میشوید؛ نه اسپویل.
با اتفاقی که برای کلانتر افتاد، کم نیستند تماشاگرهایی که فکر میکنند دنیای بیرون مشکلی ندارد. به نظر آنها دلیل مرگ هر کسی که بیرون میرود، تنفس سم موجود در محفظهی هوای لباس است. قبل از اینکه بگویید کلانتر کلاه لباس محافظ را درآورد، تئوری میگوید این سم انقدر قوی است که چند ثانیه تنفس آن، مرگ را تضمین میکند. پس شاید اگر کسی بدون لباس محافظ به بیرون برود، مشکلی برای او پیش نیاید. بالاخره ما دیدیم که دنیای بیرون سرسبز است. حتی وقتی ژنراتور اصلی خاموش شد، یک لحظه تصویر سرسبز بیرون مثل یک گلیچ به چشم آمد.
۷- سیلو در دل سیلو
شاید سیلو کیلومترها زیر زمین دفن شده است و اصلا نزدیک سطح زمین نیست. شاید مکانی که بهعنوان «محیط بیرون» به مردم نشان داده میشود، صرفا بخشی از سیلوی بزرگتری است که سیلو در آن قرار دارد. براساس این تئوری، سیلو بر پایهی دو لایه دروغ اساسی به وجود آمد.
اولین لایهی دروغ به مردم میگوید محیط بیرون یک جهنم ترسناک است. همین تصور وحشتناک به خودی خود خیلیها را سر جایشان مینشاند. آن چند نفری هم که از هر چند وقت یک بار پیدا میشوند و به بیرون میروند، قدم به یک محیط مصنوعی دیگر میگذارند که صرفا زیبا به نظر میرسد. آنها به خیال خودشان به امید اینکه زیبایی این محیط مصنوعی را به مردم داخل سیلو نشان دهند، دوربین را تمیز میکنند و اینگونه دروغ اول تقویت میشود. خود آنها هم که به سرعت در دروغ دوم میمیرند و بهخاطر سم، هیچوقت به تپه نمیرسند تا دیوارهای سیلوی بزرگتر را مشاهده کنند. پوچگرایانه، موذیانه و متاسفانه قوی.
۸- سیلو با سفینه به اینجا رسیده است
چه میشود اگر نه یک سیلو، بلکه صدها یا هزاران سیلو وجود داشته باشند؟ چه میشود اگر هر سیلو در حقیقت بخشی از یک سفینهی بسیار عظیم باشد که پس از پایان یافتن حیات روی زمین، با تعداد زیادی از انسانها به یک سیارهی جدید رسید؟
این سیارهی جدید، شرایط لازم برای زندگی انسان را نداشت. پس پروژهی طولانیمدتی برای قابل سکونت کردن آن به وجود آمد و این پروژه پیشرفتهای قابل توجهی داشته است. به همین دلیل محیط سیاره سرسبز شد. بااینحال از آنجایی که هنوز اتمسفر آن مناسب تنفس انسان نیست و افشای چنین حقیقتی ممکن است افراد داخل سیلو را بینظم کند، سیستم ترجیح میدهد که ویدیوهای ضبطشده از روزهای اول فرود روی سیاره را به مردم نشان بدهد؛ ویدیوهای زمانیکه هنوز سیاره اصلا از لحاظ ظاهری هم انقدر درست نشده بود و شبیه نسخهی آخرالزمانی کرهی زمین به نظر میآمد.
وجود سیلوها دارد آرامآرام در یک پروسهی طولانی، سیاره را تغییر میدهد. این تئوری میگوید شاید ۱۰ها سال بعد، بالاخره شرایط سیارهی جدید طوری شود که بتوان آزادانه روی آن زندگی کرد.
نسخهی بدبینانهی تئوری نیز وجود دارد. شاید همین الآن هم شرایط زندگی روی سیاره مهیا است. فقط اشخاصی برای منافع میخواهند اوضاع را همینطور کنترلشده نگه دارند تا به حکومت ادامه دهند.
فارغ از اینکه سیلو کجا است و چگونه شکل گرفت، یک سؤال بسیار بزرگ وجود دارد. آیا سازمان قضایی یا اصلا خود برنارد هالند در راس شخصیتهای منفی فعلی هم درگیر دروغ بزرگ سیلو هستند یا عامدانه این دروغ را حفظ میکنند؟ آیا قدرتمندهای سیلو هم وحشتناک بودن شرایط بیرون را پذیرفتهاند؟ آیا آنها با باور به همهی حرفهای مهمی که دربارهی سیلو گفته میشود، این شرایط را حفظ میکنند؟ یا میدانند در رابطه با دنیای بیرون، دروغ بسیار بزرگی مطرح شده است و در حال خدمت به سیستمی به مراتب ترسناکتر از خودشان هستند؟
میپرسیم سیستم حاکم بر سیلو در خدمت دروغ است یا دروغ در خدمت سیستم؟
منبع : زومجی