
نقد انیمیشن Nimona
یکی از جدیدترین انیمیشنهای تولیدی توسط کمپانی نتفلیکس، با نام نیمونا Nimona است که پیش از انتشار نهایی با مشکلات مختلفی مواجه بود. این انیمیشن اکشن ابتدا باید توسط کمپانی بلو اسکای استودیو، که زیرمجموعه ای از استودیو قرن بیستم بود، تولید و منتشر میشد. اما با خرید این کمپانی توسط والت دیزنی، تمامی برنامههای تولیدی مربوط به انیمیشن نیمونا متوقف شد و به حالت تعلیق درآمد. دلیل اصلی این توقف تولیدی، مخالفت کمپانی دیزنی با موضوع ال-جی-بی-تی در انیمیشن نیمونا بوده است.
پس از چندین سال توقف، شرکت آناپورنا پیکچرز با همکاری نتفلیکس تصمیم به ادامه تولید این انیمیشن گرفتند. در نهایت، انیمیشن نیمونا Nimona توسط تیم تولیدی نسبتاً جدیدی به کارگردانی نیک برونو و ترویکوان منتشر شد و صداپیشگی دو کاراکتر اصلی آن بر عهده ریز احمد و کلویی گریس مورتس قرار گرفت. داستان این انیمیشن در جهانی اتفاق میافتد که تلفیقی از قصههای اساطیری با تکنولوژیهای مدرن است.
با این حال، باید توجه داشت که این انیمیشن ماجرایی نه تنها توانایی روایتی مبتنی بر المانهای اساطیری را ندارد، بلکه نمیتواند آنها را به خوبی در بستر مدرن و تکنولوژیک خود تبیین کند. انیمیشن به شکلی سطحی این دو جهان را مورد بررسی قرار میدهد و به سرعت از داستانگویی باستانی به داستانی مدرن و فناورانه میپردازد.
این تغییرات سریع و بولد در روایت، باعث میشود که مخاطب نتواند بهدرستی با دغدغههای کاراکترها آشنا شود و این انتقال ناگهانی از جلوههای باستانی به مدرن، باعث انقطاع مخاطب از داستان میشود.
در داستان انیمیشن نیمونا Nimona، موجودی به نام نیمونا وجود دارد که توانایی تغییر شکل به هر موجود دلخواه را دارد. این موجود از جانب انسانها و مبارزهشان با هیولاها روایت میشود. نیمونا به عنوان یک مبارز سلطنتی، مورد توجه قرار میگیرد، اما موضوع روایت زیاد به توجه نمیپردازد و به جای آن، زندگینامهاش به صورت مختصر ارائه میشود که میتواند برای مخاطب پذیرایی سختی داشته باشد.
انیمیشن «نیمونا» نیز در تبیین جهان و دغدغهها و ارتباطات اجتماعی یا فرا اجتماعی خود با لنگهایی اساسی مواجه است. مردم در جهان این انیمیشن چه نقش و جایگاهی دارند؟ چرا با انتخابِ «آلیستر» به عنوان مبارز سلطنتی مخالفند یا چه چیز مبارزانِ ژنیِ سلطنتی را خاص کرده که اغلب مردم نمیتوانند «آلیستر» را به راحتی قبول کنند و اصلا مؤسسه مبارزان با چه چیزی قرار است بجنگد و ملکه و قلمرو را در مقابل چه چیزی حفاظت کند!
درباره مردم نیز نمیتوان تکیهی داستانی روایتیِ مطمئنی بر آنها داشت زیرا همانقدر که در ابتدا مخالف «آلیستر» بودند، بلافاصله بعد از تأیید نهایی او توسط ملکه، وی را مورد تشویق هم قرار دادند. حتی خود ملکه نیز هیچ چیز خاصی از او نمیبینم مگر یک مورد کلی که بله در پی عدالت است و برای همین به «آلیستر» شانس مبارز شدن داده است.
با این اوصاف که گفته شد، انیمیشن «نیمونا» هنوز در تبیین بصری جهانش مانده است که سریع کاراکتر «آلیسترش» در یک پاپوش در قتل ملکه ای که هیچ چیزش خاص نیست از مؤسسه مبارزان و کلاً انسانها نه تنها طرد شدهاند بلکه تحت تعقیب نیز قرار میگیرند. حال در این وانفسای روایتی کاراکتر اصلی فیلم یعنی «نیمونا» نیز از ناکجاآباد با ظاهری امروزی و رفتاری پرخاشگرانه وارد داستان میشود. و بدون آنکه ما از ریشهی جایگاه او در اجتماع مطلع باشیم.
همینطور، فیلم با عجول بودنش و البته پایین کشیدن تعمدیِ آیکیوی «آلیستر»، او را نیازمند به «نیمونا» میکند. به همین دلیل باز هم با عجول بودن در روایت بدون اینکه تنهایی خاصی از «آلیستر» با دغدغههایش ببینیم و صرفاً با مکثهایی ثانیهای و به صرف مثلاً کمیک بودن، خود را زندانی شده در زندانِ مؤسسه مبارزان میبیند و در اینجاست که «نیمونا» با قابلیتهای اصلی خود در تغییر شکل دادن، خود را در حد آشنایی به مخاطب و البته «آلیستر» نشان میدهد.
در واقع، «نیمونا» آنقدر بسانِ یک نوجوانِ شنگول و بیشفعال با میلی نسبی به شرارت رفتار میکند که در اواسط و اواخر فیلم، وقتی فلشبکی از حضور او در قرنها پیش و ریشهی انزوایش نشان داده میشود، به راحتی از جانب ما قابل قبول واقع نمیشود که میل او به روایت وارد شده را باور کنیم. در جناح دیگر، اگر موردی نگوییم، همچنان چیز خاصی را از دست ندادهایم.
حتی فرماندهی مبارزانِ موسسه که ویلن نام دارد نیز یک زن است. باید آنجاست که زن بودن ویلن به خودی خود بد نیست، اما عیب آنجاست که هیج جنس مذکر قابل توجهی در اثر نیست. افسران دیگری نیز در اثر حضور دارند که گرایشات متفاوتی دارند، اما زن بودنِ ویلن به تنهایی بدون هیچ نقش مذکر دیگری قابل توجه نیست.
در مجموع، انیمیشن «نیمونا» را میتوان اثری با ارفاق یکبار مصرف دانست. سعی کنید که به نمرات منتقدین سایتهایی نظیر IMDb و Metacritic هم آنچنان استناد نکنید زیرا متأسفانه انجمن منتقدین هم از خط مشی دستوری کمپانیهای فیلمسازی در امان نماندهاند. نتیجه میشود که فیلمها بدون در نظرگیری کیفیت حقیقیِ آنها و صرفاً به خاطر حواشی بازیگران، مورد انتقاد قرار میگیرند.