کاربر گرامی شما می توانید با اینترنت ایرانسل ، همراه اول و رایتل بدون نیاز به خرید اشتراک به محتوای سرویس هماهنگ دسترسی داشته باشید.

نقد انیمیشن Resident Evil: Death Island
زمان مطالعه : 6 دقیقه
Spread the love



نقد انیمیشن Resident Evil: Death Island

انیمیشن Resident Evil: Death Island، از دنیایی به همین نام در دنیای بازی های ویدیویی اقتباس شده است که طرفداران زیادی در دنیای کنسول های بازی دارد، اما در اینجا اول از همه تفاوت اصلی بین رسانه بازی های رایانه ای است و مدیوم سینما و انیمیشن را در اینجا باید مورد توجه قرار داد. بیایید بیان کنیم که چه چیزی وجود دارد: به نظر من، ارتباط مخاطب با دنیایی که در دنیای بازی های ویدیویی به ما ارائه می شود آسان تر است.

…..

residee

…..

سازندگان با طرح اولیه دنیای مورد نظر خود را به مخاطب نشان می‌دهند و در صورت داشتن اصول اولیه داستان‌گویی مناسب، به دلیل مهم‌ترین عنصر بازی ویدیویی، یعنی درگیر کردن مخاطب در شخصیت‌ها و دنیای داستان از طریق کنترلر رابط، این یک عنصر مهم باعث می شود حتی در یک بازی ضعیف، مخاطب در مقایسه با یک بازی ویدیویی، درگیر شدن و ارتباط ذهنی قابل توجهی از خود نشان دهد. زیرا تا زمانی که ما مخاطب نتوانیم از طریق کنترل بر موانع شخصیت غلبه کنیم، دنیای ارائه شده جلو نمی رود.

در عوض، در مدیوم سینما و انیمیشن، دنیای ارائه شده تنها به قدرت دیداری و شنیداری ما می پردازد و دیگر آن «کنترل کننده» مدیوم را نداریم که کسی یا چیزی را در داستان کنترل کند. همه چیز به استعداد فنی و مهمتر از آن هنر کارگردان یا سازندگان بستگی دارد تا در رکود ظاهری مخاطب در مقابل پرده، حرکت قابل توجهی از ذهن مشغول یا حتی قلب پرمشغله (بالاترین حد سینمایی) ایجاد کنند تا پردازشی که وارد عرصه هنر می شود در درون ما به وجود آید.

…..

Resident Evil

…..

اکنون وقتی دنیایی از بازی ویدیویی به سینما و به خصوص قالب انیمیشن منتقل می شود، باید انتظارات خود را از نحوه ارتباط با دنیای ارائه شده به میزان قابل توجهی تغییر دهیم. بنابراین، اگر به‌عنوان مثال، می‌توانید به راحتی با دنیای «رزیدنت اویل» در کنسول‌های بازی ویدیویی ارتباط برقرار کنید یا حتی تصور ملموسی از آن دنیا به‌ذصورت مثبت داشته باشید، نباید از آن دنیا انتظاری مشابه داشته باشید.

شاید شما که قبلاً با دنیای «رزیدنت اویل» سروکار داشته اید، سریعتر از کسی که هیچ پیشینه شناختی و اطلاعاتی در مورد این دنیا ندارد، به شخصیت ها عادت کنید و آنها را شناسایی کنید، البته خودتان از این فیلم انتظار پخت طرح (طرح کلی داستان) و تبدیل آن به طرح (فضای زنده داستان) را خواهید داشت.

…..

……

حال با این مقدمه به بررسی اجمالی این قسمت از «رزیدنت اویل» می رویم: از همان ابتدای فیلم برای اینکه بتوانیم بگوییم حتی نیازی به اتمام کار نداریم، متوجه می شویم که نه با یک فیلم یک ساعت و سی دقیقه ای که با سه قسمت نیم ساعته از یک فصل حداقل 10 قسمتی روبرو خواهیم شد. یعنی در نظر بگیرید که در این مرحله فیلم بدون پایان می رود.

برای درک سریع و ابتدایی این قسمت، نه تنها باید فیلم ها یا سریال های قبلی مدیوم سینما از دنیای «رزیدنت اویل» را ببینید، بلکه به آشنایی قابل قبولی با دنیای بازی های رایانه ای این دنیا نیز نیاز داریم. متاسفانه این مورد و این نیاز افراطی و گمراه کننده، مشکل 95 درصد فیلم های اقتباسی از کنسول های بازی کامپیوتری است.

به هر حال فیلم با معرفی منقطع و حتی ناقص شروع و انتشار ویروس «تی» در شهر «راکون» آغاز می شود که محوریت آن سربازان ویژه کمپانی آمبرلا به سرپرستی دو نفر از آنهاست. در این میان باید در مورد گرافیک انیمیشن هم یک نکته را گفت و آن اینکه طراحی یک سری جزئیات هر چقدر هم خوب انجام شده باشد، طراحی اصلی که مربوط به چهره و حالات چهره شخصیت هاست با یک کاستی مهم مواجه است. گویی شدت گرافیک در حد کنسول پلی استیشن 2 است. حالت ذاتی صورت از بیان روان و آسان حالات چهره و تغییر احساسات جلوگیری می کند و از نظر طعم ناخوشایند است.

…..

hamahang

…..

با پیشروی داستان، چهار شخصیت اصلی (به اضافه یک شخصیت ذخیره و مکمل که نقش پزشکی را بازی می کند) با یک سری رفتارها و اغلب اکشن فیگورها معرفی می شوند. «کریس رنفیلد» به عنوان ماموری معرفی می‌شود که تلاش می‌کند به وظیفه‌اش عمل کند و نه کمی بیشتر، «جیل ولنتاین» که سازندگان می‌خواهند با انسان‌ دوستی تحمیلی‌اش و غم خندانش از فقدان این کار، عمیقاً به او نشان دهند و عمق را تأیید کنند. عدالت «کلر ردفیلد» که در قالب یک ناجی همه جور به مخاطب معرفی می شود که جز یک رفتار کوچک نسبت به دانشمندی که در اطرافش است نمی بینیم.

«لیان اس کندی» که سازندگان نیازی به توضیح حداقل یک مورد سطحی در مورد او نمی بینند و فقط نقش «کاتالیزور» (تنظیم کننده) «جیل» را بازی می کند که البته فقط حرف زدن است و نه بیشتر. در واقع فیلم خود را در پس‌زمینه روایت این چهار شخصیت در قالب‌های مشابه آن‌ها در بازی‌های ویدیویی غرق کرده است و در این اثر سینمایی به این فکر افتاده است که به راحتی می‌تواند با حداقل پرداخت در بیشترین هزینه با مخاطب خود ارتباط برقرار کند.

در مورد شخصیت شرور، فیلم کمی بهتر عمل می کند و به تدریج از آن مقدمه منقطع اولیه به عنوان ریشه کنشگری او پرده برداری می کند، اما باز هم در کلیت آن مقدمه، وقتی کاملاً با آن روبرو می شویم، متوجه می شویم که این مقدمه شل بوده است. مقدمه، نه دوستی از آن می توان گرفت و آنقدر هم فاجعه نیست، فیلم سعی می کند شخصیت شرور را عمیق جلوه دهد و مدام با آن تفنگ شش لول این کار را به نمایش می گذارد.

در کل اگر انیمیشن «رزیدنت ایول: جزیره مرگ» مورد توجه قرار بگیرد، فقط برای خوردن نان از دنیا شبیه به بازی ویدیویی آن است وگرنه با حداقل پرداخت و در ضعیف ترین شکل، تنها شخصیت های کاریزماتیک و نوستالژیک از کنسول های بازی کامپیوتری دقیقاً شبیه تصاویرشان در این اثر هستند. همچنین با کپی پیست و با کمی رویارویی با زامبی ها، مقداری راز در نحوه آلوده شدن به ویروس T و در نهایت غول آخر یک اثر سینمایی ضعیف تولید کرده است که قطعا برای مخاطب عادی سینما بی ارزش به نظر می رسد. طرفداران دنیای رزیدنت اویل نیز بالاخره استفاده یکباره خود را نشان داد.

دیدگاه خود را بیان کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

نام و نام خانوادگی:
ایمیل:

دیدگاه ها