بررسی فیلم Transformers: Rise of the Beasts
پیشینهی این فرنچایز با فیلم دوم آتوبات، که به نوعی اسپینآف محسوب میشد و با بازیگری محبوب بامبولبی، دنبال میشود. اما با بررسی کلی فیلم، متوجه میشویم که تولیدکنندگان این فرنچایز در فیلم جدید خود، به نام بامبولبی، با حفظ و رعایت ارتباط جهانی خود با پیشدرآمدها و بازسازیهای قبلی، نتوانستند این رابطه را به خوبی حفظ کنند. زیرا تنها کاراکتر آتوباتی که در فیلم جدید حضور دارد، خود بامبولبی است و حتی از کاراکتر چارلی با بازی هیلی استاینفلد هم یادی نشده است.
با این وجود، لازم است اعتراف کنیم که فیلم جدید همراه با فیلم قبلی بامبولبی، بهتر از پنج فیلم قبلی با نشانهای بیشتری از موفقیت روبروست و حداقل بهتر از آثار ضعیف و ناکام مایکل بی عمل کرده است.مایکل بی با اینکه در ابعاد جدیدی از جزئیات جلوههای ویژه رایانهای نوآوری کرده بود، اما این ابتکار در برگیرندهتر کردن جلوههای بصری، توجه او را از داستان پردازی کم کرد و او را به شکلی شلوغ و بیاهمیت درآورد. فیلمهای او به داستانهای پراکنده و پرهیاهویی مبتنی بودند که حاصل آن ناکامی و پذیرفته نشدن توسط منتقدان و مخاطبان بود.
هرچند مایکل بی در همکاری با مارک والبرگ سعی کرد از زاویهی مختلفی به فرنچایز نگاه کند و ظاهر آتوباتها را انسانیتر و رنگارنگتر نشان دهد، اما داستانهای او همچنان پراکنده و پیچیده بودند و باز هم تصویری از محتوای ضعیف و بدون تمرکز ارائه کردند. این موضوع باعث نشد که مایکل بی سهگانهی خود با مارک والبرگ را تکمیل کند و حتی ادامهای به تولیداتش ندهد. به همین دلیل، انتقال او از مرکز توجه در این فرنچایز را به خوبی پذیرفته و از آن استقبال کردهایم.
این فیلم بهطور مشخص تغییراتی در بازیگران و عوامل فیلمسازی دارد، همچنین تغییراتی در داستانپردازی و المانهای معمول فرنچایز را نیز نشان میدهد. علاوه بر این، در فیلم به طور محدودی نیز نزاع نژادی به نفع سیاهپوستان و مهاجران مطرح شده است. اما تغییر مهمتر در این فیلم ارتباط بین انسانها و آتوباتها است. قبلاً، این ارتباط را از طریق بامبولبی دیده بودیم، اما در این فیلم با شخصیت جدیدی به نام میراژ با صدای شوخطبع و متمایزی آشنا میشویم.
همچنین، در این قسمت از فیلم، هیچ خبری از جناح دشمن معمول آتوباتها یعنی دسپتیکانها نیست، بلکه به جای آن، با معرفی گروههای قدیمیتر و باستانیتر تبدیل شوندگان با شکل حیوانی/جانوری و ترکیبی از فلزات و پوست و موی طبیعی، کاراکترهای جدیدی به مخاطبان معرفی میشوند. تفاوت بارزی که در این فیلم جدید مشاهده میشود، ارتباط با کاراکتر اصلی جناح انسانها است که قبلاً توسط شایا لباف و مارک والبرگ نمایش داده میشد.
در قسمتهای قبلی، این کاراکترها اغلب با جناح منفی انسانها مواجه میشدند و در نهایت از برخی اسلحههای آتوباتها استفاده میکردند. اما در این فیلم، تغییرات اساسی ایجاد شده و کاراکتر اصلی، به نام نواح”(آنتونی راموس) در پایان فیلم بهعنوان یک شبه مردآهنی ظاهر میشود، که به وسیلهی آن قدرت خود را بهطور قابل ملاحظهای افزایش میدهد.
اما در مورد کاراکترهای انسانی، که همانطور که گفته شد، مشکلاتی وجود دارد. بهطور خاص، کاراکتر نواح کمی ارتباط سطحی با برادر کوچکترش دارد (که بازیگر کودک نسبت به بازیگران بزرگسال، بازی بهتری دارد) و شخصیتپردازی ضعیفی دارد. فیلمنامه نیز بهطور چشمگیری سطحی است و تمایل دارد تا موضوعات فرعی مانند انسان دوستی را به شکل پوچی درآورد که صرفاً به عنوان یک احتمال برای حضور او در کنار آتوباتها در نظر گرفته شده است.
با این حال، این قسمت از فرنچایز تبدیل شوندگان نمیتواند از لحاظ داستانی و شخصیتی به ارتقاء جهانی برسد. درواقع، فیلم به شعار اتحاد و برابری میپردازد که به طور زیرپوستی از سوی کمپانیها سفارش داده شده و به مخاطب القا میشود. بهطور کلی، این فیلم احتمالاً برای یکبار تماشا مناسب است، اما ارزش بیشتری ندارد و اگرچه حضور مایکل بی ممکن است این فیلم را از گرههای معمولی تمشک طلایی نجات دهد، اما این فقط یک احتمال است.