
نقد و بررسی فیلم Guardians of the Galaxy Vol 3
زمانی که دنیای مارول، ورودی تازه به سینما داشت، تماشاگران با جهانی نو و متمایز مواجه شدند که داستانهای بسیاری برای بیان داشت با این حال، به تدریج، تمایل این فرنچایزها به تجاریسازی افزایش یافته و این موضوع به تدریج ذات سرگرمکننده آنها را به سمت سطحیشدن سوق داد. این سرگرمی که دیگر نوآوری چندانی به همراه ندارد، تنها مارول را شلوغتر کرده و به نظر میرسد که دقت به جزئیات اهمیت چندانی ندارد؛ چرا که تبلیغات فروش آن را تضمین میکند. فیلم جدید نگهبانان کهکشان 3 Guardians of the Galaxy نیز، همانند سایر آثار، با نادیده گرفتن جزئیات و نوشتن سریع فیلمنامه، شلوغ و بیتوجه به عمق داستان به نظر میرسد.
فیلم ماجرایی جدید مارول حتی از سرگرمی همیشگی خود نیز بهره نمیبرد و به نظر میرسد مارول در حال دست و پنجه نرم کردن با سقوط است. معمولاً، زمانی که نقدها در برابر این دسته از فیلمها قرار میگیرند و به تحسین آنها نمیپردازند، تماشاگران احساس مقاومت میکنند و برخی منتقدین جسارت خود را در ارائه نقد از دست میدهند. با این حال، بسیاری از تماشاگران از این فیلم لذت بردهاند، که این موضوع برایم قابل درک نیست. آیا واقعاً در جامعهای که تحت تأثیر تبلیغات قرار گرفته، سلیقه به سمت پسندیدن محتوای سطحی تمایل یافته است؟
چگونه از شاهکارهایی مانند مرد آهنی به این نقطه رسیدهایم و همچنان از بیاحترامی مارول به تماشاگران دفاع میکنیم؟ از مرد مورچهای جدید گرفته تا نگهبانان کهکشان 3 که تلاش میکند با چند صحنه احساسی به ظاهر نوآورانه، تماشاگران را فریب دهد. در ابتدای فیلم، یک ابرقهرمان جدید به نگهبانان کهکشان حمله میکند، با گریمی سطحی و تواناییهایی نامشخص. این نشاندهنده ضعف در خلق شخصیتهای جدید توسط مارول است که به نظر میرسد دیگر ایدهای نو ندارد و به بازآفرینی شخصیتهای قدیمی متوسل شده است. شخصیت منفی فیلم نیز، با ویژگیهای تکراری و بدون نوآوری، فقط تکراری از داستانهای قبلی به نظر میرسد.
علاوه بر این، اکشن فیلم، که بیشتر به صورت دیجیتالی و کاریکاتوریزه اجرا شده، فاقد حس واقعی اکشن است. با این حال، کمدی فیلم، بهخصوص با بازی کریس پرت و دیو باتیستا، لحظات سرگرمکنندهای را ارائه میدهد و نشان میدهد که هنوز جنبههایی برای لذت بردن وجود دارد. در نهایت، نگهبانان کهکشان با وجود فیلمنامهای ناهماهنگ و کلیشهای، ممکن است برای برخی تماشاگران جذاب باشد، اما کلیت آن نشاندهنده رویکرد تکراری مارول پس از تانوس است که به نظر میرسد داستانسرایی خود را به سمت تکراریشدن سوق داده است.